کابلِ من

غمت را می‌سرایم کابل ِ من
چو بلبل در صدایم کابلِ من

غم ممتد دلت را خسته کرده
دیارِ با صفایم کابل من

سکوتِ تلخ آغوشت گرفته
تو مهد بی‌نوایم کابلِ من

از آن روزی بهار ات را گرفتند
مکدر شد هوایم کابل من

وجودم حلقه‌ی بی رنگ بی تو
نگینِ پر بهایم کابل من

به هر لحظه نگاهم با تو باشد
مگر از تو جدایم کابلِ من

اگر بیمارِ دوریِ تو استم
تویی هر دم دوایم کابل من

همان روزی که شادابت ببینم
اثر بخشد دعایم کابلِ من

#فرحت_رحمان

۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵

در پی قطع انترنت و دور ماندن ما از جهان.

زن از دیدگاهی قهرمان

ای که هستی روشنی ِخانه ها
مهربان و نازنینِ دلربا

مالکِ هستی ترا پاک آفرید
تا عطوفت در میان می‌آورید

نقشِ تو در هرکجا روشن بود
از برای آنکه نامت زن بود

این فضا را پیچ و تاب آورده ای
موج‌های انقلاب آورده ای

آنچه آورده سرت این روزگار
می کشی این رنج های بیشمار

می کشی بارِ ستم از هرجهت
از خود و بیگانه و از هم‌رهت

رنگِ سرخِ صورت فرخنده ات
می‌نمایاند رُخِ تابنده ات

جای زن در دیدگاهی قهرمان
ارزشی بود در مسیرِ آن زمان

دید انسانی به ارزش‌های زن
از خدا بگرفته بود در هر سخن

او که می‌دانست حقِ تکریم ما
درد جهل و ظلم و ترس و بیم ما

در نبود قهرمان حالا همه
سخت زندانیست روح ما همه

در هجوم صد جفا استاده‌‌ایم
دست کابوس سیاه افتاده‌ایم

از شعار “حق” تکریم بشر
خسته‌‌‌ استیم از ریاکاری دهر

عاقبت این رنج‌ها سر می‌رسد
مرهمی از رب داور می‌رسد

با‌ورم این است در فرجام کار
میشویم ما هم به زودی کام‌گار

یاد سبز قهرمان خواهیم داشت
نام او را هر زمان خواهیم داشت

قهرمان, نامت همیشه زنده باد
خط راه‌ات در جهان پاینده باد

#فرحت_رحمان

8 سپتامبر 2025

برای تو 

لبانم از لبت دارد نشانی
شرینیِ‌ِ از لبت ای یار جانی
اگر روزی مرا دیدی، دوباره
ز من بوسه بیگر تا می‌توانی

مکن دوری دلم طاقت ندارد
نباشی لحظه‌یی راحت ندارد
نیایش میکند نزدِ خداجان
که جز وصل‌ات دیگر حاجت ندارد

برايت شعر دل را می سرایم
شگوفه بر لبانت می گشایم
برای لحظه های شادمانی
دل و جان را فدایت می نمایم

#فرحت_رحمان

31 آگیست 2025

بداهه، در پی فرمان منع شعر

چهار سال نحس 

ای که بردی ملّتی در انزوا
سرنوشتِ مملکت را در هوا

ملتِ افتاده در گرداب غم
می‌کشد از هر طرف رنج و ستم

دشمنی داری تو با فرهنگ ها
بُرده‌ای ما را به دور سنگ ها

با خشونت کرده‌ای مثلِ ضحاك
سینه های ملتی را چاک چاک

از برای ظلم های بیشمار
شد همه آواره و بی روزگار

چار سالِ ظلم و استبداد را
نیست گوشِ بشنود فریاد را

عامل این رنج های بیشمار
دست‌های توست در این روزگار

چار سالِ پی‌همِ منحوس را
با خودت آورده‌یی کابوس را

سرخی دستانِ منحوس شما
وحشتِ دیرینه را دارد به پا

آستین را بر زدی بر حذفِ زن
تا خزان آورده‌یی بر این چمن

جای جولانت شده کشتار‌گاه
خطه‌ی تاریخ، اما بی‌پناه

ملت افتاده در دام بلا
باز تحمیلِ جفا بر ما چرا ؟

عمر منحوسِ تو کی آرد دوام
زورگویی‌ها شود روزی تمام

درد ملت برده‌یی تا استخوان
تا به کی داری تو صبرش امتحان

صبرِ ملت می‌شود روزی تمام
عاقبت پیش آورد روزِ قیام

#فرحت_رحمان

۱۴ آگیست ۲۰۲۵

دل طوفانی من 

نویسم نام تو در ساحلِ دل
و من طوفانی ام - این حاصلِ دل
از آن روزی که پیمان بسته با تو
شدی جان و جهانِ کاملِ دل

کویرِ تشنه‌ لب دنبال آبم
ز فرطِ دوری تو دل کبابم
دلِ تنگم برایت گریه دارد
نیایی خسته و هر دم خرابم

الهی در جبینت غم نه‌بینم
به چشمانِ جمیل‌ات نم نه‌بینم
منم لبریز از حال و هوایت
که مهرت را به این دل کم نه‌بینم

نکن دوری ز من ای یار جانی
مرا بی تو نباشد زندگانی
دلم پیوسته دنبال تو باشد
الهی تا ابد یارم بمانی

#فرحت_رحمان

۲۴ جولای ۲۰۲۵

نگاهِ مهاجر 

ندانم حرمتِ انسان کجا شد
چرا سرحد بسان کربلا شد؟
نمانده ریشه‌های هم‌پذیری
که دل‌ها یک به یک از هم جدا شد

ندیدی, تا شوی یار مسافر
مسافر را کنی آزرده خاطر
اگر امروز محتاج تو استیم
تو حتمن می شوی فردا مهاجر

عقابِ زخمیِ بی لانه استیم
مسافر بر در هر خانه استیم
نشد ما را کسی یار و مددگار
که محتاجِ درِ بیگانه استیم

نشد ملکِ غریبه خانه‌ی ما
بیا سازیم دوباره لانه‌ی ما
که همسایه نشد بر ما برادر
قناعت کن به این ویرانه‌ی ما

اگر امروز میهن را نسازیم
برای داشته های خود ننازیم
اگر راهی برای خود نجوییم
بنا های وجود خود ببازیم

۱۰ جولای ۲۰۲۵

#فرحت_رحمان

https://t.me/+KEKGcXGYx14xNTBh

جنگِ بشر

درختِ زندگی خواهد ثمر را
قشنگی های نابِ این گهر را

که وقتی هم‌پذیری‌ها نباشد
به میدان می‌کشد جنگِ بشر را

#فرحت_رحمان

۱۹ جون ۲۰۲۵

یاد دل‌دار

دلِ تنگم هوای یار کرده
دوباره میلِ یک دیدار کرده

همان یار عزیز و جان برابر
که دوریش دلم بیمار کرده

قدِ سروِ بلندش را بنازم
که سایه بر سرم هموار کرده

یگانه عشق و یارِ نازنینم
که مهرش بر دلم ا‌نبار کرده

برای زندگی آغاز و فرجامِ
درخت عشقِ من پربار کرده

بنازم شوکتِ مردانه اش را
شکوه‌اش بر دلم بسیار کرده

هوایش چون بهارانِ دل‌انگیز
به باغ دل مرا گلزار کرده

غمِ دوریِ یارِ بی مثالم
چنین حالِ دلم را زار کرده

شرینی‌های انگوری شمالی
هوس‌بار آن لبِ دل‌دار کرده

دلم چرخی به میهن زد؛ که یادِ
گلِ نارنج ننگرهار کرده

#فرحت_رحمان

16 جون ۲۰۲۵

نمای عید قربان 

خوشاحال و هوای عید قربان
شکوفا است نمای عید قربان

اگر باشد جهان عاری ز غم‌ها
شرین است لحظه‌های عید قربان

#فرحت_رحمان

عید مبارک 2025

نمای عید قربان 

خوشاحال و هوای عید قربان
شکوفا است نمای عید قربان

اگر باشد جهان عاری ز غم‌ها
شرین است لحظه‌های عید قربان

#فرحت_رحمان

عید مبارک 2025