رویا و دلبر
دلم از دوریی تو بی قرار است
نفس در سینهی من در فرار است
چنان مست و خرابت گشته این دل
نباشی درد هایم بیشمار است
غم هجران دلم را داغ کرده
چو پهنایِ تموز راغ کرده
دلِ طغیان گر و بی تاب من را
گل پژمردهی این باغ کرده
به خوابم آمدی ، دل شاد کردی
تبسم بر لبانم زیاد کردی
تو و مهر و محبت بود و رویا
منِِ ویرانه را آباد کردی
گلی دارم ولی بویش ندارم
خمار بوسه ام ، رویش ندارم
که محرومم من از آغوش دلبر
دو دستم لای گیسویش ندارم
خودم این جا دلم پیشِ نگارم
برای وصل او لحظه شمارم
وصالش گر نصیب من نگردد
تمام زندگی در انتظارم
#فرحت_رحمان
11/16/24